اعتراض مردم بحرین به سلطنت حاکم به خاطر سیاستهای تبعیضآمیز و مستبدانهاش با سرکوب خونینی روبهرو شد که در آن نیروهای نظامی کشورهای همسایه هم شرکت داشتند. در این باره با عبدالرئوف الشایب، سخنگوی رسمی جنبش انقلاب 14فوریه که از ترتیبدهندگان اصلی اعتراضهای اخیر در بحرین است، گفتوگو کردهایم. او اکنون در لندن حضور دارد.
- ریشه تحولات اخیر در بحرین و اعتراضهای مردمی کجاست و چگونه بحرین به اینجا رسید؟
ریشه خواستههای مشروع ملت بحرین به زمان ورود 230سال پیش خاندان آلخلیفه به سرزمین بحرین برمیگردد. تقریبا هر 10سال یک بار بحرین صحنه انتفاضههای مردمی است و اغلب این انتفاضهها با پنجهآهنین نظام حاکم سرکوب میشود و از همین رو هم هست که بسیاری از جوانان و فعالان سیاسی به ناچار و به علت تحت تعقیب قرار گرفتن و شکنجههای گسترده به خارج از کشور مهاجرت کردند. اما اوج این تحرکات مردمی به بیش از 30سال پیش برمیگردد؛ یعنی اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران.
در آن زمان اغلب معترضان از نخبگان و آگاهان سیاسی و نیز علمای دین و روحانیت بودند. اما از 1979 به بعد اقشار مختلف مردم نیز به این معترضان پیوستند. هم اهل سنت و هم شیعیان که 85درصد ترکیب جمعیتی بحرین را شکل میدهند، از محرومیت گستردهای از سوی این نظام سرکوبگر رنج میبرند. در واقع نظام حاکم نماینده اهل سنت نیست بلکه نماینده خودش است و تنها از سنیبودن خود برای بسیجکردن اهل سنت در داخل و خارج از کشور بهرهبرداری میکند و میکوشد چنین تلقین کند که مشکل در بحرین، مشکلی مذهبی است. این عدم توازن در مسئله طرح این اختلافات سیاسی باعث خفهکردن اعتراضات میشود.
- اگر بخواهیم زیاد به عقب بازنگردیم و به ریشه مشکلات کنونی بپردازیم، علت و ریشه این اعتراضات و مشکلات را در چه میبینید؟
مشکل اوضاع جاری به ماجرای کودتا علیه قانون اساسی در سال 2002 و در آغاز حاکمیت حاکم کنونی بحرین برمیگردد؛ زمانی که موضوعمنشور فعالیت ملی را مطرح کرد و ملت بحرین به آن پاسخ مثبت داد. این اتفاق برونرفتی برای بحرانی بود که در سال 1994 در بحرین درگرفته بود. در واقع، این منشور برای تأکید بر عمل کردن به قانون اساسی بود. چرا که خواستهها در سال 1994 عمل به قانون اساسی سال 1973 بود؛ اما در 14فوریه 2002 حاکم جدید با انجام اقدامی شبیه به کودتا، منشور فعالیت ملی و تعهدات خود را نادیده گرفت و قانون اساسی جدیدی را مطرح کرد. در پی آن تمامی اختیارات قوای سهگانه را در دست گرفت و در نتیجه ملت بحرین از پاسخ مثبت خود به این منشور فعالیت ملی هم عقبنشینی کرد؛ چرا که این منشور پایهای برای اعطای تمامی حقوق مردم بود در حالی که قانون اساسی 2002 تمامی حقوق مردم را از آنها سلب کرد.
- بر این اساس، حال بگذارید خواستههای شما بهعنوان مخالفان و منتقدان دولت را بدانیم.
مطالبات و خواستههای ما بسیار و متعدد و در عین حال سقف آنها هم متفاوت است. اما ما بهعنوان انقلابیون بحرینی با تمامی تنوع در رویکردها و جهتگیریهایمان، درباره خواستههای اصلی که غیرقابل مناقشهاند، به توافق دست یافتهایم. اگر بخواهم آنها را به ترتیب و خلاصهوار بگویم، میتوانم نخستین آنها را ضرورت منحلکردن دولت آلخلیفه و تشکیل دولت وحدت ملی منتخب از سوی پارلمانی شرعی و منتخب بدانم.
در وهله بعد، باید یک پارلمان ملی منتخب برای تدوین قانون اساسی جدید برای ملت بحرین شکل گیرد؛ چرا که نه قانون اساسی سال 1973 نیازهای اساسی شهروندان را تأمین میکند و نه قانون اساسی سال 2002 مشروعیتی دارد و از این رو میباید قانون اساسی جدیدی که مردم بحرین درباره تمامی بندها و مواد آن رأی دهند، تدوین شود.لغو تمامی موارد اعطای تابعیتهای سیاسی براساس مذهب و پایاندادن به جنایت اعطای تابعیت که نظام حاکم در بحرین از طریق آن میکوشد تا ساختار جمعیتی ملت بحرین را به نفع مذهب طبقه حاکم تغییر دهد، آزاد کردن فوری تمامی زندانیان سیاسی بیهیچ قید و شرطی و متوقفکردن شکنجه وحشیانه آنها، مواخذه و محاکمه تمامی افرادی که جنایاتی را علیه ملت بحرین مرتکب شدند و بالاخره پرداخت غرامت مادی و معنوی به خانواده قربانیان حوادث جاری در بحرین و نیز پرداخت غرامت به زخمیشدگان و بازداشتشدگان و قربانیان اقدامات شکنجهآمیز. تمامی مواردی که ذکر کردم خواستههایی عام و کلی بوده و تمامی گروهها و احزاب مخالف دولت درباره آنها توافق نظر دارند.
- نظام حاکم در ابتدای اعتراضات مردمی، گفتوگوهایی را با شما انقلابیون آغاز کرد. سرانجام این گفتوگوها چه شد و به چه دستاوردهایی منجر شد؟
این نکته را باید یادآوری و بر آن تأکید کنم که اساسا گفتوگویی میان نظام حاکم و مخالفان برگزار نشد. تمامی آنچه در رسانهها منعکس شد، شانتاژ خبری و هیاهوی رسانهای بود؛ زیرا در حالی که نظام حاکم در رادیو و تلویزیون مخالفان خود را به گفتوگو دعوت میکرد، هواپیماهای جنگنده اقدام به تیرباران معترضان در میدان شهدا میکردند. نظام حاکم در بحرین هیچ صداقتی در ادعاهای خود ندارد و تنها از طریق مطرح کردن ابتکار عمل گفتوگو و مانور روی این موضوع واهی در جهان، بهدنبال وقتکشی و دور زدن خواستههای معترضان و بسیج کردن کشورهای حوزه خلیجفارس به منظور ایستادن در کنارش در مقابله با شهروندان بحرینی بود. بهترین نشانه آن هم سفر ولیعهد به 2کشور عربستان سعودی و کویت بود. وی از یک سو ادعای انجام گفتوگو میکرد و از سوی دیگر به این کشورها سفر کرده و درباره اوضاع جاری در بحرین با آنها رایزنی میکرد و مشورت میگرفت. تمامی دیدارهایی که ولیعهد به نام گفتوگو در کشور انجام داد، با مخالفان سابقی بود که در عرصه سیاسی حضوری نداشتند.
تعامل نمایندگان منتقد دولت در پارلمان با نظام حاکم پیش از استعفا و خروج از پارلمان چگونه بود و چه اتفاقی افتاد که این تعاملات به مقابله تبدیل شد؟
نمایندگان منتقد دولت خود بخشی از فرزندان این ملت هستند و نماینده انقلابیون نیستند و هیچ نقشی در آغاز این انقلاب نداشتند. انقلاب در بحرین برآیند خیزش جوانان و به دور از جنبشهای سیاسی و کلاسیک شناختهشدهای بود که اغلب آنها خواستار انجام اصلاحات سیاسی بودند، در حالی که جوانان انقلابی خواستار تغییرات ریشهای و اساسی ملموسی هستند که وضعیت موجود دردناک در بحرین را پایان دهند و آنان را از یک وضعیت دیکتاتوری و تمامیتخواهی به کنار کشورهای دمکراتیک و مدنی منتقل سازد. در این میان، نمایندگان جمعیت الوفاق پس از مشاهده اصرار و پافشاری مردم بر انقلاب به خواستههای مردمی پیوستند و پس از ارتکاب نخستین کشتار علیه ملت از سوی رژیم حاکم، از پارلمان خارج شدند.
- دورنمای انقلاب مردمی در بحرین را چگونه ترسیم میکنید؟
در پیروزی انقلاب مردمی بحرین هیچ شکی نباید داشت؛ چرا که عاقبت از آن متقین است چرا که خداوند این وعده را در کتاب شریف خود داده است: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ از این رو ما یقین داریم که این انقلاب پیروز خواهد شد و شاهد به ثمر نشستن خون شهدایش خواهیم بود. شاید نیازی به فداکاریهای بیشتری داشته باشیم اما پیروزی در نهایت از آن ملتهاست.
گفتو گو: عبدالله آل بوغبیش